همه چیز به هم متصل می‌شود

همه چیز به‌هم متصل می‌شود

در این دنیای سریع که همگام شدن با آن امری بسیار بدیع به نظر می‌رسد، همکاری موثر برای بسیاری از افراد یک رویای دور از دسترس است. غلبه بر چالش‌ها چیز جدیدی نیست، و فقط یک موضوع ایجاد یک فضای انسان‌دوستانه در محیط کار با هدف تشویق یک رویکرد جامع‌تر در سازمان‌ها است.

قدم نخست: خودآگاهی

همه چیز از درون ما آغاز می‌شود، اینطور نیست؟ شما رویایی دارید که آن را به یک محصول فیزیکی تبدیل کرده‌اید و اکنون منجر به تاسیس سازمان شما شده است. با این حال محدودیتی برای میزان پیشرفت شما در قبال تلاش‌هایی که می‌کنید، وجود دارد. و اگر تاکنون با این سقف مواجه نشده‌اید، قطعا در نقطه‌ای با آن برخورد خواهید کرد. در این نقطه هرچقدر هم که تلاش کنید، پیشرفتی حاصل نمی‌شود و اصطلاحا به یک فلات (Plateau) رسیده‌اید. عبور از این رکود، ناامیدکننده‌ترین بخش برای یک رهبر است، و این همان نقطه‌ای است که در آن با بالاترین ریسک سقوطی دردناک مواجه می‌باشید.

این فلات نمایانگر و یا انعکاسی از توانایی شما برای رشد نیست، بلکه به مثابه‌ی تلنگری است تا به خود آیید و برای آغاز یک همسویی مجدد، به درون خود نگاه کنید. شما بر اساس آن‌چه تاکنون می‌دانستید به اینجا رسیده‌اید، اما فراتر از این خط مستقیم در نمودار، دنیایی از چیزهای جدید و عدم اطمینان وجود دارد که ناخودآگاه از پرداختن و توسعه آن‌ها غفلت کرده‌اید. باور کنید که این مساله کاملا شبیه یک بازی ویدیویی است! جایی که بدون تقویت سلاح‌های خود و یا دریافت اسلحه‌های قوی‌تر، نمی‌توانید در مرحله بعدی زنده بمانید.

اینجاست که به عنوان یک رهبر، تصمیم سختی می‌گیرید: رها کردن چیزهای قدیمی و ایجاد فضا برای چیزهای جدیدتر! اگر آگاهانه این تصمیم را نگیرید، شرایط شما را وادار به انجام آن خواهد کرد.

بنابراین باید در گوشه‌ای نشسته و از خود سوالاتی را بپرسید. تو کی هستی ؟ چه اتفاقی افتاد که اینجوری شدی؟ این نسخه از شما از چه زمانی مشغول خدمت است؟

و در آخر، حالا وقت تغییر دادن چیست ؟

پس از انتخاب پاسخ‌ها، بایستی به سمت مقابله با موضوعی بزرگتر حرکت کنید که همراه با رکود می‌آید. در آن نقطه، دو مسیر برای انتخاب وجود دارد: کارایی و نوآوری. با این که این دو در تضاد با یکدیگر نیستند اما انتخاب هر کدام، شما را در مسیر متفاوتی قرار می‌دهند. اگر واقع‌بینانه به موضوع نگاه کنیم، شما نمی‌توانید هر دو را بطور همزمان داشته باشید.

تمرکز بر کارایی در حالی که تقاضای نوآوری داشته باشید، منجر به فرسودگی کارمندان شما در سیستم موجود می‌شود. در حالی که تمرکز بر نوآوری در حالی که تقاضای کارایی دارید، منجر به نادیده گرفتن بسیاری از جزییات مهم می‌گردد که در نهایت باعث شکست خوردن محصول شما می‌شود. موافق هستید که نمی‌توان انتظار داشت که تکنیک‌های قدیمی روی یک ابزار جدید کار کنند؟

با تعیین اهداف و ارزش‌های جدید، زمان آن فرا رسیده است که نه تنها به عنوان یک انسان، بلکه در روشی که با کارمندان خود برخورد می‌کنید به تکامل برسید تا بتوانید آن‌ها را به سمت این دستورالعمل و برنامه‌ریزی جدید هدایت کرده و حس همراهی در یک هدف مشترک را پرورش دهید.

ما باید در نظر داشته باشیم که تمام آن چه که امروز صحیح می‌پنداریم، فردا اشتباه خواهد بود.

سازگاری با شرایط دشوار

به نظر می‌رسد سازمان‌ها و صنایع در معرض انقراض هستند، و بسیاری از مشاغلی که انسان‌ها خود را برای آن آماده کرده‌اند دیگر وجود ندارند. با ظهور هوش مصنوعی، این پدیده با افزایش سرعت سرسام‌آوری در حال وقوع است. همزمان با افزایش فعالیت‌های اجتماعی و مطالبات برای رویه‌های پایدار، بسیاری از شرکت‌ها در حال ورشکستگی هستند.

اما آن‌هایی که حتی پس از نزدیک به یک قرن همچنان پابرجا هستند، چه کردند؟ آن‌ها با سرعت هرچه بیشتر خود را تطبیق دادند، بدون اینکه به روندها و نیازهای جدید و در حال ظهور با بی‌توجهی یا تحقیر نگاه کنند. تغییر اجتناب‌ناپذیر است و توانایی واکنش سریع همان چیزی است که یک رهبر را در اوج نگه می‌دارد.

برای مثال، بیایید به همه‌گیری کووید-۱۹ نگاهی بیندازیم؛ شرایطی که به طور ناگهانی ساختار کاری و تعادل زندگی حرفه‌ای را کاملاً دگرگون کرد. این وضعیت راهکارهای کاری جدیدی را به اجرا گذاشت، مانند آموزش از راه دور، کار از خانه و سیستم‌های ترکیبی. با اینکه تغییری غیرمنتظره بود، بسیاری از سازمان‌ها با این چالش به طور مستقیم روبرو شدند و به زودی کارکنان و دانش‌آموزان خواستار تبدیل این روش‌ها به یک هنجار شدند، به‌ویژه برای کسانی که این تغییرات به آن‌ها کمک می‌کرد.

با وجود انزوایی که کووید-۱۹ ایجاد کرد، بسیاری از افراد را به سمت یافتن راه‌حل‌هایی برای مشکلات جدیدی که به وجود آمده بودند سوق داد. نتیجه چه بود؟ دنیا نه تنها برای افراد توانمند، بلکه برای افراد دارای معلولیت که حتی پیش از شروع همه‌گیری در خانه‌های خود محصور بودند، بسیار قابل‌دسترس‌تر شد.

در نهایت، همه در این شرایط واقعی جدید تلاش می‌کردند تا نه تنها آنچه را که قبلا وجود داشت حفظ کنند، بلکه خود را برای آینده نیز تطبیق دهند.

جنبه خودآگاهی برای بسیاری از رهبران در میان اضطراب مدیریت افراد در حالی که آن‌ها در راحتی خانه‌هایشان بودند، نمایان شد. این وضعیت به این معنا بود که بسیاری مجبور شدند با طبیعت سخت‌گیر و کنترل‌گر خود روبرو شوند و یاد بگیرند که به کارکنانشان در سطحی کاملاً جدید اعتماد کنند. همچنین آن‌ها را مجبور به تجربه‌گرایی کرد. در حالی که برخی شرکت‌ها هنوز با مفهوم کار از راه دور دست و پنجه نرم می‌کنند، بسیاری از سازمان‌ها این پویایی جدید را با تمام وجود پذیرفتند و فرهنگ خود را حول محور ساعات کاری انعطاف‌پذیر شکل دادند.

به طرز طنزآمیزی، نیاز به نوآوری در میان همه‌گیری باعث ایجاد کارایی در بلندمدت نیز شد. با این ذهنیت، اکنون حاضر هستید چه چیزی را فدا کنید تا در آینده از مزایای آن بهره‌مند شوید؟

ما برای بلندمدت کار می‌کنیم. ما بلافاصله پاستیل را نمی‌خوریم؛ بلکه استراتژی‌هایی طراحی می‌کنیم تا در آینده ثروت بیشتری برای خود ایجاد کنیم.

پستانداران یا خزندگان - توسعه همکاری‌های بهتر

همکاری کلید موفقیت است. وقتی صحبت از دنبال کردن نوآوری یا کارایی به میان می‌آید، تنها کارآفرینی که به جایی می‌رسد همان کسی است که می‌داند چگونه تفویض اختیار، مذاکره و همکاری کند.

اما آیا می‌دانید باید به چه کسی نزدیک شوید؟ زیرا در دنیای کسب‌وکار، تنها دو نوع افراد برای همکاری وجود دارند: کسانی با ذهنیت پستانداران و کسانی با ذهنیت خزندگان.افراد با ذهنیت پستانداران کسانی هستند که اولویت را به سیستم‌های اجتماعی خوب می‌دهند. برای آن‌ها ارتباط با مردم و درک دیدگاه‌هایشان اهمیت دارد. این افراد کسانی هستند که انتظار دارید با آن‌ها ملاقات و همکاری کنید، زیرا آن‌ها نوآوری را ترویج می‌دهند و در عین حال واقعیت‌های اطرافیان خود را نیز در نظر می‌گیرند. این همان نوع ذهنیتی است که در بیشتر موقعیت‌ها می‌خواهید داشته باشید.

متأسفانه، تعداد افراد با ذهنیت خزندگان در حال افزایش است و دلیل خوبی هم دارد. افراد با ذهنیت خزندگان در حالت بقا قرار دارند و به همین دلیل به همه چیز و همه کس با شک و تردید نگاه می‌کنند. برای آن‌ها ریسک کردن گزینه‌ای محتمل نیست و معمولاً بررسی چیزهای جدید از دایره انتخابشان خارج است.

خوشبختانه، نوع ذهنیتی که می‌خواهید کارمندانتان داشته باشند، تأثیرپذیر است. محیطی که در سازمان خود ایجاد می‌کنید، به شدت بر رفتار افراد تأثیر می‌گذارد. آیا به کارمندانتان دستمزدی پرداخت می‌کنید که بتوانند با آن زندگی کنند؟ اگر پاسخ مثبت است، این امر باعث می‌شود آن‌ها با اطمینان بیشتری چیزهای جدید را امتحان کنند، چون می‌دانند شما با یک جلیقه نجات پشت آن‌ها هستید.

اما اگر سازمان شما نسبت به مشکلات افراد، مانند نگرانی‌های مربوط به سلامت روانی و جسمی، بی‌توجه باشد یا فرهنگ کلی آن سمی و خفه‌کننده باشد، حتی افراد با ذهنیت پستانداران نیز به خزندگان تبدیل می‌شوند. این امر به نوبه خود باعث می‌شود همکاری در میان همه به شدت کاهش یابد.

اگر می‌خواهید افراد فقط عمل کنند و عمل کنند، ترساندن آن‌ها می‌تواند برای بهره‌وری کوتاه‌مدت مفید باشد. اما اگر می‌خواهید محصولات بهتری تولید کنند، باید هرگونه حس فرهنگ بازی یا هیچ-یا همه چیز (Zero-Sum) را از بین ببرید.

نوآوری برای رشد

نوآوری بدون گروهی متنوع از افراد با دیدگاه‌های متفاوت دست‌نیافتنی است. به دلایلی، انسان‌ها به طور غریزی خود را با کسانی که شبیه خودشان هستند احاطه می‌کنند. چرا؟

این موضوع از فرآیند استخدام شروع می‌شود. یک استاد دانشیار در مدرسه مدیریت کلاگ دانشگاه نورث‌وسترن، لورن ریورا، کشف شگفت‌انگیزی کرد: مردم اغلب نمی‌توانند تفاوتی بین یک مصاحبه شغلی و یک قرار ملاقات دوستانه قائل شوند.

هنگام جستجوی شریک عاطفی، به طور طبیعی به سمت افرادی گرایش پیدا می‌کنید که از نظر طبیعت، شخصیت، دستاوردها و بسیاری موارد دیگر مشابه شما هستند. این غریزه به سایر جنبه‌های زندگی نیز سرایت می‌کند، حتی در زمان استخدام کارکنان. و این موضوع بر ساختار نوآوری تأثیر می‌گذارد، آن هم نه به شکلی مثبت. همان‌طور که می‌بینید، خودآگاهی در اینجا نیز مهم است تا افرادی را استخدام کنید که شبیه شما نباشند.

یکی دیگر از مشکلات استخدام افرادی شبیه به خودتان این است که، علاوه بر محدود شدن دیدگاه‌ها، به طرز مضحکی ارتباطات بلندمدت را دشوارتر می‌کند. با نبود تنوع و وجود ایده‌های مشابه که برای دریافت اعتبار با یکدیگر رقابت می‌کنند، تیم در معرض از هم گسیختن قرار می‌گیرد. و طیف کوچک در ویژگی‌ها و توانایی‌ها چه تاثیری دارد؟ چگونه نوآوری رخ خواهد داد وقتی هیچ‌کس چیزی جدید یا متفاوت نمی‌داند؟

ایجاد ترکیبی سالم از دیدگاه‌های مخالف و مکمل حیاتی است، زیرا آزادی هر فرد در کار مستقل خود به عمق تجربه همکاری اضافه می‌کند. به یک ارکستر با سازهای مختلف فکر کنید و این که چگونه صداهای منحصربه‌فرد آن‌ها در هماهنگی با یکدیگر سمفونی‌ای چندلایه ایجاد می‌کنند.

نوآوری به افرادی متکی است که آن‌قدر با شما متفاوت هستند که ممکن است باعث تعجب یا حتی ناراحتی شما شوند، اما پذیرش و ادغام آن‌ها همان چیزی است که شما را از رقبا متمایز می‌کند. اگر بتوانید کارکنان خود را با تقسیم نقش‌ها به ایده‌پردازی، هدایت، ساخت و بهبود سازماندهی کنید، محصول یا خدمات نهایی شما به نتیجه‌ای مطلوب و درخشان دست خواهد یافت.

افرادی که با آن‌ها کار می‌کنیم، چندان متفاوت از گیاهانی نیستند که کشاورز پرورش می‌دهد، دانش‌آموزانی که معلم آموزش می‌دهد یا بیمارانی که توسط پزشک درمان می‌شوند.

ترسیم نقشه‌های راه

چگونه می‌توان ساختاری برای یک سازمان ایجاد کرد؟ به‌ویژه به گونه‌ای که پایدار و در عین حال انعطاف‌پذیر باشد؟

در اینجا سؤالی وجود دارد که باید برای دستیابی به این هدف به آن پاسخ دهید:«چه فرضیاتی باید درست باشند تا برنامه ما موفق شود؟»

زیرا این همان تعریف ایجاد نقشه‌های راه می‌باشد؛ تشخیص فرضیات و اطمینان از داشتن پاسخ‌های واضح برای آن‌ها. ما در حال شناسایی ورودی‌هایی هستیم که برای دستیابی به خروجی‌های موردنظر نیاز داریم. هرچه بیشتر به جزئیات توجه داشته باشیم، شناسایی و اصلاح نواقص آسان‌تر خواهد بود. در نهایت، صرف‌نظر از محصول یا خدمات شما، بزرگ‌ترین دارایی شما افرادی هستند که برای شما کار می‌کنند.

به همین دلیل است که استخدام افراد مناسب با استعدادهای درست بسیار اهمیت دارد. شما در حال ایجاد یک فرهنگ و یک اکوسیستم هستید، اکوسیستمی که باید در یک چرخه مداوم از تعادل در دادن و گرفتن عمل کند. نقشه راه شما باید این اکوسیستم را در نظر بگیرد تا اتخاذ تصمیمات بزرگ، به جای اینکه منجر به تخریب تلاش‌های همه شود، با حمایت هماهنگ از کل سازمان همراه باشد.

ابزار دیگر توانایی شناسایی مشکلات است. بدون این مهارت، نمی‌توانید به راه‌حل‌هایی قابل ارائه دست پیدا کنید. اما شناسایی مشکلات شامل چه چیزی است؟ پرسیدن سوالات درست.

کلید دیدن مشکلات، درک آن‌هاست، و این از توانایی گوش دادن با ذهنی باز و بررسی اطلاعات از زوایای متعدد به دست می‌آید. بخش بزرگی از یک پروژه به این بستگی دارد که مطمئن شوید دقیقاً متوجه هستید طرف مقابل از چه چیزی شکایت دارد.

پس از ترسیم همه چیز با دقت، می‌توانید با اطمینان یک قدم به عقب بردارید و تصویر بزرگ‌تر و یکپارچه را ببینید. اکنون نقاط قوت و توانایی‌های تیم خود را می‌شناسید و همچنین از خواسته‌های مشتریان خود آگاه هستید، که این شناخت به شما امکان می‌دهد ارتباط بین دو سوی کسب‌وکارتان را تسهیل کنید.

ارتباط عمیقی بین قدرت سازمان شما و درک و قدردانی از هوشیاری و احساسات افرادی که با آن‌ها کار می‌کنید وجود دارد.

راز تاب‌آوری

با تغییرات عظیمی که جهان در تنها ۵ سال گذشته تجربه کرده است، ساده‌تر است بپرسیم چه چیزی اصلاً تغییر نکرده است. در واقع، هر آنچه وجود دارد یا دچار نوعی بازآفرینی شده یا همچنان در فرآیند تغییر قرار دارد.

می‌توان با اطمینان گفت که پیشرفت انسانی با نرخ تصاعدی در حال شتاب گرفتن است. در مقطعی، هر شش ماه یک‌بار چیزی جدید ظهور خواهد کرد. این بسیار ترسناک است. فناوری آن‌قدر سریع در حال پیشرفت است که نظام آموزش سنتی دیگر قادر به همگام شدن با آن نیست، و دانش‌آموزانی که وارد سیستم آموزشی می‌شوند، اغلب بیشتر از آنچه در برنامه درسی برای آن‌ها در نظر گرفته شده است، می‌دانند.

این موضوع به این معناست که نگرش‌ها نسبت به کار نیز به‌شدت تغییر کرده است، زیرا سیستم‌هایی که کارمندان در آن‌ها فعالیت می‌کنند، بی‌تردید سخت‌تر از همیشه شده‌اند. اولویت‌ها دیگر مانند گذشته نیستند و مزایای کار در بخش‌های شرکتی و خرده‌فروشی هم چندان چشمگیر نیست. با وجود دستمزدهای ثابت، افزایش تورم و کاهش نرخ تولد، کیفیت زندگی در سراسر جهان به‌طور چشمگیری افت کرده است.

با وجود تمام این مسائل، انسان‌ها به تلاش خود ادامه می‌دهند و این به دلیل تاب‌آوری در زمان‌های استرس است. اما چگونه می‌توان به این تاب‌آوری دست یافت و آن را در کارکنان تقویت کرد؟ پاسخ بسیار ساده است؛ ذهن‌آگاهی یا Mindfulness.

اگرچه این راه‌حلی برای مشکلاتی که بشریت به صورت جمعی تجربه می‌کند نیست، اما حداقل باید تلاشی برای عبور از این طوفان صورت گیرد. تاب‌آوری در اصل توانایی حضور در بدن خود است تا بتوانید واکنش‌های غریزی به محرک‌های بیرونی را تنظیم کنید. این کار نه تنها خودکنترلی را تقویت می‌کند، بلکه در مواجهه با چالش‌های شدید، ذهنیت مثبت را نیز تقویت می‌کند.

تلاش‌های شما برای ذهن‌آگاهی و تاب‌آوری حاصل از آن، مسری خواهد بود. زمانی که به عنوان یک الگو نشان می‌دهید چگونه به چالش‌ها پاسخ می‌دهید، اطرافیان نه تنها از نمایش آرامش و اعتماد به نفس شما احساس آرامش خواهند کرد، بلکه به تدریج همان رفتار را تقلید خواهند کرد. با گذشت زمان، شما فرهنگی ایجاد خواهید کرد که در مواجهه با مشکلات استوار باقی می‌ماند، زیرا تیم شما به توانایی شما برای هدایت آن‌ها به همان اندازه که هر یک خود را مدیریت می‌کنند، ایمان خواهد داشت.

گاهی اوقات باید به نقطه‌ای برسید که شبیه به انتهای مسیر یا سقوط کامل به نظر می‌رسد تا بتوانید دوباره راه خود را به سمت سطح و اوج پیدا کنید.

نتیجه‌گیری

قدرت موجود در داشتن یک تیم خوب و تفویض وظایف غیرقابل انکار است. هیچ‌کس به تنهایی موفق نمی‌شود، اما باید مطمئن شوید پیش از آن‌که دیدگاه خود را به اجرا بگذارید، اولویت‌ها و ویژگی‌های خود را به‌طور واضح مشخص کرده‌اید. مهم‌تر از همه، افرادی که در تلاش‌های خود با آن‌ها مشارکت دارید، می‌توانند عامل موفقیت یا شکست شما باشند، بنابراین این انتخابی است که باید با دقت و در طول زمان انجام شود.

مهم درک این مساله است که چه بخواهیم چه نخواهیم، انسان‌ها بسیار بیشتر از آنچه که ممکن است بپذیریم به یکدیگر متصل هستند. آنچه یک نفر انجام می‌دهد، مانند اثر پروانه‌ای بر دیگران تأثیر می‌گذارد و موجودات زنده با فرکانس‌های انرژی که از هر زاویه‌ای به آن‌ها برخورد می‌کند، به هم پیوسته‌اند.

شما همان چیزی هستید که تجربه می‌کنید، بنابراین توصیه می‌شود در انتخاب تجربه‌هایی که بر شما تأثیر می‌گذارند و واکنش‌هایی که به جهان ارائه می‌دهید، گزینشی عمل کنید. انتخاب‌های شما نه تنها بر تیمی که برای سازمان خود برمی‌گزینید تأثیر می‌گذارد، بلکه بر دیدگاهی که آن‌ها را بدان سمت هدایت می‌کنید نیز اثرگذار خواهد بود. اطمینان حاصل کنید که رهبری هستید که ساختار و تاب‌آوری ایجاد می‌کند و از نوآوری حمایت می‌کند.

بیش از هر چیز، باید به طور مداوم خودآگاهی و ذهن‌آگاهی را تمرین کنید. شما تنها زمانی می‌توانید چیزهای اطراف خود را تغییر دهید که با روش‌های قدیمی خود روبرو شوید و خودتان را تغییر دهید. تعریف ساده‌ای از پیشرفت این است که تصمیم بگیرید خود را با آنچه که برای رسیدن به هدف لازم‌الاجرا است، همسو سازید. این یک فرآیند مرحله‌ای است که در هر مرحله نیازمند چیزی متفاوت است.